فانی








مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    




جستجو




 
  #به_قلم_خودم ...

مهدی جانم
دل من با یاد شما آکنده از نور و عشق میشود
و از نبود شما آکنده از غم و درد

«بیا تا جوانم بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد»

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یاصاحب_زمان_ادرکنی
#به_قلم_خودم

1759230152888631313_1010582.jpg

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1404-07-08] [ 02:33:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  محبت بزرگ‌ترین ثروت دنیاست ...

#داستان_آموزنده
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

🦋 محبت، بزرگ‌ترین ثروت دنیاست 🍃

✍️با عجله از محل کارم بیرون آمدم که مادرم زنگ زد:
الو، سلام سحر جون! هنوز که نیومدی؟
گفتم: نه مامان، کاری داری؟ بگو!
کمی مِن‌مِن کرد و گفت:
امشب عزیزجون میاد خونمون، یه زحمت بکش از اون شیرینی‌هایی که قند رژیمی دارن بگیر و برو دنبالش، خونه عمه.

هر هفته مادربزرگم مهمان یکی از بچه‌هایش بود. بنده خدا پیر شده بود و به خاطر فوت پدربزرگم تنها زندگی می‌کرد. اما هیچ‌کدام از بچه‌هایش نمی‌گذاشتند غصه بخورد و همیشه هوایش را داشتند.

عزیزجون زن خوش‌زبان و مهربانی بود. شاید اگر فوت پدربزرگم نبود، هیچ چیزی نمی‌توانست چروک‌های صورتش را زیاد کند.

راهم را کج کردم و رفتم دنبالش. همین که من را دید، خندید و دست تکان داد.
به به، سحر خانم گل! اومدی عروس ببری؟

پشت چراغ قرمز، برگشتم و به چهره‌اش نگاه کردم:
به دست‌های لرزانش که تسبیح را می‌چرخاند،
به موهای سفیدش که از زیر روسری بیرون زده بود،
به نگاه خسته‌اش که در غروب آفتاب خیابان‌ها را دید می‌زد…

گفتم: خب چطوری عروس خانم؟ ببخشید، ماشین رو گل نزدم!
ذکرش را تمام کرد و گفت:
چه کنم؟ هر بار دیر میای، ماشینم که گل نمی‌زنی! راستی گل دختر، دفترچه‌ام رو آوردم، داروهامو بگیرم، یادت نره‌ها!
خندیدم و گفتم:
به به! عروس مریضم که هست!

جلوی داروخانه پیاده شدیم. خیلی شلوغ بود.
جایی پیدا کردم تا عزیزجون بنشیند و کنار همان صندلی ایستادم.

سری به تلفن همراهم زدم. همان‌طور که پیام‌ها را می‌خواندم، متوجه شدم که با خانم پیری که کنارش بود، مشغول صحبت شد.

از همه چیز گفتند و بحث کردند تا رسیدند به پول و ثروت!
پیرزن از پول و ثروتش می‌گفت:
اگر پول داشته باشی، دیگر هیچ غصه‌ای نداری، همه کارهایت پیش می‌رود، به بچه‌ها هم احتیاجی نیست، چون پرستار، کارها را دقیق و مرتب انجام می‌دهد. خلاصه اینکه پول بیشتر، زندگی بهتر!

عزیزجون با تعجب و در سکوت نگاهش می‌کرد.

همین که داروها را گرفتم، رو کرد به دوست تازه‌اش و گفت:
ثروت چیز خوبیه، راست می‌گی. خود من کلی ثروت دارم! چندتا خونه، آشپز، پرستار و راننده… اما ثروت من با شما خیلی فرق داره.

در مسیر بازگشت به خانه، از عزیزجون پرسیدم:
واسه خانمه کلاس گذاشتی، چندتا خونه و این چیزا؟!

خندید و گفت:
مگه دروغ گفتم؟ چندتا خونه دارم! خونه شما، خونه عمه، خونه دوتا عموها… زن‌عمو کوچیکه چقدر میاد فشارمو می‌گیره، دکتر می‌بره منو، بابات برد مکه، با عمه رفتم کربلا، تو هم که راننده منی! دروغ می‌گم؟

ثروت من مادر توئه که می‌دونم گفته برام شیرینی رژیمی بگیری و حتما فسنجون بار گذاشته!
ثروت من شماهایید!
پول به اندازه خودش کار می‌کنه، بیشتر از اون نه!

محبت ♥️ رو که نمی‌شه خرید…!

خنده‌ام گرفت، مخصوصاً پیش‌بینی خرید شیرینی…
انگار یک مدرس با تجربه، روان‌شناس و مشاور با من حرف می‌زد!

گفتم: عزیزجون! شما هم ثروت مایی، فکر نکن فقط خودت ثروتمندی…
خندید و با هم وارد خانه شدیم.
بوی خوش فسنجان خانه را پر کرده بود…

1759228081img_20250926_154902_830.jpg

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:58:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  غرور باعث تباه شدن اعمال ...

شاید ما هم مشرک باشیم

🎤ماجرایی تکان دهنده از زبان حجت‌الاسلام قرائتی

17591399062ab051a6f48f6c9c9d1c12bf948a490c.mp4

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1404-07-07] [ 01:41:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پناه بر خدا ...

بارالها…
چه برانی،چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم ،
نه تو آنی که برانی..
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی …

#خواجه_عبداالله_انصاری

1759140596img_20250926_155500_854.jpg

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:40:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سلیمانی عزیز ما ...

تا آخر ببینید و شگفت زده شوید

- 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

حافظ شیرازی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

🌼🌼🌼🌼🌼

صائب تبریزی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

🌼🌼🌼🌼
شهریار:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

🌼🌼🌼

خانم دریایی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورده دنیا را

نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر، ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت ،عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را
فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ماها را

🌼🌼🌼🌼

کامران سعادتمند:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
نه او را دست و پا بخشم، نه شهری چون بخارا را

همان دل بردنش کافی که من را بی دلم کرده
نمی خواهم چو طوطی من، بگویم این غزلها را

غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق
و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را

میان دلبر و دلدار، نباشد حرفِ بخشیدن
اگر دلداده می باشید، مگویید این سخن ها را

🌼🌼🌼

عارف تهرانی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
شعار و حرف پُر کرده، تمام ادعاها را

یکی بخشیده چون حافظ ، سمرقند و بخارا را
یکی چون صائبِ تبریز ، سر و دست و تن و پا را

از این سوشهریار داده تمام روح اجزا را
از آن سو بانودریایی گرفته حال ماها را

سعادتمندشاعرنیز فقط گفت ونداد هرگز
نه ملک و نه بخارایی ، نه روح و نه تن و پا را

ولی من می شناسم کس ، که او نه گفت و نه دم زد
بدون حرف عمل کرده ،تمام ادعاها را

کسی که خانمانش را ،رها از بهر جانان کرد
بدون منتی بخشید ،سر ودست و تن و پا را

و او اهسته و آرام ، برای کشور ایران
فدا کرده به گمنامی ، تمام روح و اجزا را

اگر خواهی بدانی کیست ، وجودت از سجود اوست
تمامی خودش را داد ، به ما بخشیده دنیا را

نه گفتش ترک شیرازی ، نه گفتش خال هندویش
و او نامش ” سلیمانی ” عمل کرد ادعاها را

برای شادی روح سردار دلها صلوات

1759072450img_20250928_184322_969.jpg

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1404-07-06] [ 06:44:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت